loading...

ناهماهنگ

و من خوب میدانستم که هیچ چیز زندگی ما جز تپش های نامنظم قلبمان ،باهم، هماهنگ نیست

بازدید : 1242
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 17:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

این سحر اخرین سحریه که تاصبح بیدار میشینم ...

این صبح که تموم بشه دیگه کی میدونه سال بعد فاطمه‌‌‌ای هست که تا صبح هی برات بنویسه و هی باهات حرف بزنه و از بس تند تند بنویسه که خودکار از دستش پرت شه بره یه گوشه...؟یا نیست ...

کی میدونه سال بعد چی میشه؟

امسال که فقط ازت یه چیز خواستم و این از دیوونگی خودم بود...خدایا امشب به جای همه شبایی که از سرحماقت و جهان و مغز کوچیک خودم فقط ازت یه چیز خواستم همه چیزایی که نخواستمو میخوام...انقدر زیاد ...که فقط خودت از پسش بربیای...فقط خودت و نه هیچ کس دیگه‌‌‌ای تو این عالم...

خدایا ازت امشب خیلی چیزا میخوام...امشب میخوام کوله ام رو یه جوری ببندم که اگه سال بعدی واسم درکار نبود ...خیالم راحت باشه...شده یه کم!

...

خدایا ...

من باورت دارم...

خدایا

من دوستت دارم...

خدایا...

ممنون که اجازه دادی چند روزی حواسم بهت جمع تر بشه...

خدایا

منو به خاطر همه وقتایی که حواسم به نگاهت نیس ببخش...

خدایا...

میدونی که من فقط تو رو دارم...حتی اگه یه وقتایی یادم بره...!

خدایا...

گریه‌هایی که دلیلش تو باشی رو از همه خنده‌هام بیشتر دوست دارم...

بازدید : 877
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 4:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

میپرسد؛هنوز از مریضی میترسی؟

میگویم:

دیگر فقط از خدا و آه میترسم...!

میخندد ...میگوید دیوانه شده ام!حرفهای عمیق میزنم...

میگوید لابد مادر چیز خورم کرده...

میگویم...غذاهای مادر نگو...بگو مائده بهشتی...!

دست میجنباند در هوا و نچ نچ میکندوبعد قهقهه میزند...

و من به حکمت نامم فکر میکنم...

به بریدن ...

‌‌....

و من غریبه ام!

با خودم...

با تو...

گم شده ام...

مرا پیدا کن...

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 66
  • بازدید کننده امروز : 41
  • باردید دیروز : 23
  • بازدید کننده دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 670
  • بازدید سال : 2021
  • بازدید کلی : 100339
  • کدهای اختصاصی