در جمعی زنانه (که اصلا دوستش نمیدارم) نشسته بودیم! خواهر همسر در بحثی به تمجید از اینجانب برخاست که آری! فاطمه فلان است و بیسار است و فیالنهایه فی المثل که بخواهد نون اضافهای به فلافل تمجیدهای عجیب و غریبش اضافه نماید فرمود: آررره هر چی بهش بگن جوابنمیده!!! یعنی برخلاف فلانی (جاری بنده) که هرچی بهش میگی در لحظه میذاره کاسهات! به فاطمه هر چی بگی هیییییچ!!!
منتظر اختلاط کف و خون و نقیر احسنتها بودم سر بر گریبان حیا فرو برده؛ که ناگهان فردی از جمع سکوت شکست که: چه بد! طفلکم!
و خب...
من واقعا به این نکته رسیدم که آره! چه بد! کاش یه لحظههایی (نه همیشه و نه در برابر همه) بشه از خودمون دفاع کنیم و شکسته شدن خودمونو جلو بقیه به قیمت کف و خون بالا آوردنشون موقع تعریفات الکی نفروشیم! و یه لحظاتی رو با حسرت نگذرونیم...